وطن
عزیزکم امروز یک دفعه تصمیم گرفتیم هفته دیگرو بریم ÷یش ÷در جون و مادر جون هات واییییییییی من خوشحالم توهم همش گیر میدی بریم ÷یش دینا(دختر عموی گرامی) حالا داریم میریم وطن ددر دودوررر من خوشحالم ولی هنوز نرفته مثل مادر جونت از اینکه می خوایم زود بر گردیم ناراحتم. با قلب کوچیکت با دل مهربون نازت برا مامان بابا دعا کن بزرگ شدی میگم برای چی دعا کردی می بوسمت همه هستی من فدای گوشه چشم تو مهر بانترینم ...
نویسنده :
مامان ديانا
14:08
روز مادر
سلام عزيزم امروز روز مادر است ومن از مادر خودم دورم كه ببوسمش وبهش تبريك بگم حالا تورو ميبوسم مرسي ماماني كه بهم تبريك ميگي روز زن شد وبراي ان امين بار باباي تو مثلا يادش رفته ولي احتمالا از اين كارا خوشش نمياد راستشو بخاي من واقعن واقعن از دستش دلخور ميشم كي بشه تو بزرگ شي برام هديه روز مادر بياري تامن عقده اي نشم ...
نویسنده :
مامان ديانا
14:11
وقتي گل دخترم كيش رفته بود با مامان و بابا
هيچ وقت يادم نميره تير ماه سال 89 رفتيم كيش ووقتي خواستيم از جت اسكي استفاده كنيم تورو سپرديم به يك عروس و دوماد كه اومده بودند ماه عسل كيش.تو تنها ساحل موندي منو بابا رفتيم 20 دقيقه جت اسكي همش با خودم ميگفتم اگه تورو دزد برد يا ما برنگشتيم چي سر تو مياد وايييييي دوست ندارم بهش فكر كنم كار خطر كاني (همون خطر ناك خودت عزيزم) بود ...
نویسنده :
مامان ديانا
13:13
آلبوم دیانا ني ني
مهد کودک امروز
عزیز دل مامان امروز باسر رفتی تو در مهدتون نمدونم چرا عصبانی بودی ولی شیشه در شکسته خوشبختانه سر تو سالمه گلملم هنوز ندیدمت ساعت ٥ میام دنبالت راستی امروز ÷در جون و مادر جونت هم به تو زنگ زدن تو مهد که بودی بابایی بهشون گفته حتما" خیلی نگرانت بودن هممون دوستت داریم ...
نویسنده :
مامان ديانا
16:02